- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
کنارِ خالقش بود از ازل؛ از ابتدا؛ زهرا و خواهد ماند، در آن لامکان تا انتها؛ زهرا نزولش آیۀ تطهیر، را دریای اَطهر کرد که بارد از زلالِ رودِ خود بر«انّما» زهرا شبِ چادر نمازش در حقیقت لیلةالقدر است برای شأن او گفتند، «ما اَدراکَ ما زهرا« حدیثِ قدسیِ اهلِ کسا یعنی که روی فرش تمامِ عرش را جا داد، زیر یک عبا؛ زهرا به شوقِ سایهسارِ رحمتِ «اَلجار ثُمًّ الدّار» شدند اهل زمین و آسمان همسایه با زهرا چراغِ خانهاش را نذرِ مسجد کرد، بیمنّت غذای بچهاش را میدهد دست گدا زهرا خدا آموخت، درس بندگی را به حبیبِ خود پس از آن گفت، بعد از هر نمازش؛ مرحبا زهرا »مَفاتیحُالجَنان» قفلِ دل ما را که وا میکرد توسّل کرد، بر صاحبْدعا و گفت، یا زهرا به روز حشر، وقتِ دستگیری، کارشان گیر است شفیعان نیز میگویند، آنجا یکصدا؛ زهرا نوشتن از مقامِ قدسیاش کار خداوند است کجا این گنگگوییهای شاعرها؛ کجا زهرا؟!
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
مبر ز خـانۀ حـیـدر صدای گـرمت را علی بگـو شـنـوم آن نـوای گـرمت را ز چشم من مبری خندههای گرمت را بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را قـیام نیـمه شـبانت عجب تـماشائیست در آسمان زِ قنوت تو شور و غوغائیست بـتـاب در دل شبهـای تـار مـن زهـرا بـمـان برای هـمیـشه کـنـار من زهـرا بـبـیـن به حـال دل بیـقـرار من زهـرا انیـس بیکسیام غـمگـسـار من زهـرا برای طاعت حق هم تو یار من بودی* در اوج غصه و غم هم کنار من بودی از آن زمان که دو دستت ز کار افتاده تــمــام خــانــۀ مـن از مــدار افـــتـاده حـسـن ز داغ رخـت بـیـقــرار افـتـاده غـریب و خـسـته کـنـار تو زار افـتاده مگو که میروم و میسپارمت به خدا که تا به روز ابد دوست دارمت به خدا مرا دوباره صدا کن اباالحـسن! زهرا سخن ز درد جدایی مزن به من زهرا مگـو که دخـتـر تو آورد کـفـن زهـرا به پیـش چشم غـریبم نفـس نزن زهرا تن تـکـیـده ز درد و غـم تـو آبـم کـرد نـماز خـواندن نـیـمه شبت کـبـابم کرد به خسـتگی وجـود مطـهـرت سـوگـند به بغض چشم پُر از اشک دخترت سوگند به محسن آن گل نشکفته پرپرت سوگند به زخم گوشۀ ابروی اطهـرت سوگند که خـاطرات تو از خاطر عـلـی نرود تـوسّـلات تو از خـاطــر عــلـی نـرود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
به نام خالق نـور و قـسم به خالق نور که شـأن فـاطمهاش تا ابد بود مسـتور مقام و منزلتش کی به درک ما برسد؟ که سیر درک ملک هم از آن نکرده عبور که بود فاطمه نوری که زهرهاش خوانند که بود فاطمه انسان؟ که بود آیا حور؟ که بود آنـکه به بـرهـان آیـۀ تـطـهـیـر شده ست از همۀ رجس و از پلیدی دور که بود فاطمه آن کس که اوج حجب و حیاست همان که پشت در خانه رو گرفت از کور چه بانویی که ز نورش جهان منوّر شد چه بانـویی که بـود مـادر قـبـیـلۀ نـور عجب حدیث عجیبی که در روایات است ز خلـق احمد و حیدر ورا بود منظور نبود در خور زهـرا به غیر شیـر خدا که هست در خور منصوره حضرت منصور خموش میشود آتش به صبح روز جزا اگر که فـضّـۀ درگـاه او دهـد دسـتـور مزار فاطمه خواهی برو به صحن نجف عـلی ست آینۀ آن یگـانه سنگ صبـور تمام غصه و غم از دل عـلی میرفت هر آن زمان که رسیده ست نزد او به حضور دلش خوش است به لبخند فاطمه هر روز ولی چه شد که شد از خندههای او مهجور رسید لحظۀ تلخی که پیـش چـشم علی شکست سینۀ زهرا به ضرب یک مزدور شکـست سیـنه و با آن شکـستن سیـنه شکست از یل خیبر شکن ز سینه غرور مـدیـنه سیـنۀ زهـرا شکست و کربـبلا شکست سینۀ خـون خـدا به سُـم ستور بـدون شک که خـدا انـتـقـام میگـیـرد به دست یوسف زهرا پس از قیام و ظهور
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهر شام
هی از این نیزه به آن نیزه مکانت دادند کوچه کوچه به همه شهر نشانت دادند پیش چشمان من از نی که زمین افتادی از روی خاک به سر نیـزه تکانت دادند هـدف سـنـگ پـرانـیّ کـنـیـزان شدهای خـوب ای قـاری من مـزد بـیانت دادند
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
گرچه بیمنت همیشه نان رسانی میکنی جور دیگر فـاطـمیه مهـربـانی میکنی روضه زهرا کجا، پَستی شبیه من کجا آبـرو دار جهـان! پـا در مـیانی میکنی؟ عرش میریزد بهم، آقا تو وقتی گریه بر یـاس هجـده سالۀ قـامت کمانی میکنی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نه فقـط عرش حصیرِ قـدم فاطمه است علت خـلق دو عـالـم عـلم فـاطمه است بی ولایـش سر سجـاده به جایی نرسیم هر چه دادند به ما از کرم فاطمه است ذکر یا فاطمه نقش است به سربند علی یاعـلـی ذکـر دم و بـازدم فـاطـمه است سـر بُـریـد از همۀ اهل جهـنـم به سخن خـطـبۀ فـاطـمه تیغ دو دم فاطـمه است روی نـامـش همـۀ اهـل کـرم حـسّـاسند استجـابت به خـدا در قـسم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟ تـا امـان نـامـۀ مـا با قـلـم فـاطـمه است ظاهراً خلوت و خاکی ست ولی در باطن دل هر شیعه ضریح حـرم فاطمه است
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
به نیمه جانیات ای جان مصطفی زهرا قـسم به هر تبِ تو میروم از این دنیا دعای خیر تو را اهل شر نمیخواهند مبر به سختی عزیزم دو دست را بالا ســلامِ گــرم تـو بـوده امـیـد زنـدگـیـم تو جـوشنی به غـمِ این امـیـر مـاتـمها گرفـتـهایی ز عـلـی رو، بیا و حداقـل بخـاطرت حَسنت دیـده را کمی بگـشا بگـو چه آمده زهـرا به مـاهِ چـشمانت که در هوای علی نیست چـشم تو پیدا تو را به خانه کسی زد که گفت بَخِّن را چو دیـد دست مرا در غـدیـر خـم بالا امـانـتـیِ پـیـمـبــر بــبـخـش شـرمـنـده تو را به قـبـر، امانت سـپـردهام حـالا همیشه گشته به دستت حسین سیراب آه امان ز نـیـمه شب و تشنگی و یا اُماه
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست یوسف دل را نگه دار از زلیخای هوس بگذر از دنیا که دنیا قعر چاهی بیش نیست کم بجو آب حـیات از تیرگیهای وجود تشنگی گاهی سراب است، اشتباهی بیش نیست یابن آدم! روی گندمگون به روی خاک نه! گاه اسباب نزول دل، گناهی بیش نیست در صف میدان کجا از کاه باید کوه ساخت کوه مائیم ای دلیران! خصم کاهی بیش نیست روسپیدیهای محشر با شرف آید به دست هر کسی ذلت پذیرد روسیاهی بیش نیست دل حـریـم نـور گـردد با نـگـاه فـاطـمه آری آری! انتظار ما نگاهی بیش نیست با نگـاهـش سـیـنـۀ ما وادی أیـمـن شود هرچه داریم از تجلیهای او روشن شود هر که فرمان داد در پیش خدا تسلیم را الحق از رفتار او آموخت این تعـلیم را یــازده آئــیــنـۀ او آفــتــاب روشـنانــد ساکـنان سایه نُه چرخ و هفت اقـلـیم را کی به استقبال غیر از او پیـمبر ایستاد در کجا دیدند جز او این همه تکریم را او که با شوقش هزاران سدره و طوبی شکفت او که با اشکش رقم زد کوثر و تسنیم را او که نـامـش آبـروی دفـتـر تـاریخ شـد او که رنگین کرد با خون صفحۀ تقویم را رفت در آتش که گلهای شهامت بشکفد این چنین باید که رفتن راه، ابراهـیم را پـیـرو زهـرا کجا تـرسد دگـر تهـدید را پیرو زهـرا هراسان کی شود تحریم را خطبههایش یک به یک خوف و رجا را زنده کرد ندبههـایش بانگ زد مرز امید و بیم را حال زهرا رفته و غم میهمان باغ اوست این زبان حال مولایم علی در داغ اوست از جهانی دل بُـریـدم، دلـبرم آمد به یاد در خروش افتاد سینه، کوثرم آمد به یاد شرحی از داغ شقایق در گلوی باد بود نـاگهـان اوراق سرخ دفـتـرم آمد به یاد خواستم سیلاب خون از دیدهام جاری کنم ناگهـان اشک روان دخـتـرم آمد به یاد آه ای دل! زائر پهـلوی مجروحش شدم نالـهها در بـین دیـوار و درم آمد به یاد دست، بازوی تورمکرده را حس کرده است آن دفـاع بـینـظـیـر هـمسرم آمد به یاد ای دریغا چوبۀ تابوت بر دوش من است ای مـدیـنـه مـاتـم پـیـغـمـبـرم آمد به یاد فـاطـمـیـه بـا غـم امالـبـنـیـن هـمراه شد آری آری! روضۀ آب آورم آمـد به یاد روز محشر دستهای او شفاعت میکند رتـبـۀ سـقـا به روز محـشرم آمد به یاد آرزومـنـدیم با لطـفـش نـظر بر ما کـند دستهای او گـره از کار دلها وا کـند
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
زهـرا نفـس نفـس زدنت میکـشد مرا این راز داری حـسـنـت میکـشـد مرا چشم و چراغ خانۀ کم سوی من! مرو از من گذشته؛ محض رضای حسن مرو
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
جرعهجرعه غم چشید و ذرّهذرّه آب شد آسمان شرمـنده از قـدّ خـم مهـتـاب شد گریهها میکرد تا امّت شود بیدار؛ حیف از صدای گریهاش امت فقط بیخواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عـالم بشنود ارث دریا بود آنچه قـسمت مرداب شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
گـوهـر يكدانه عـالـم وجـودِ فـاطمهست رزق ما از بركت ذكر سجود فاطمهست از كران تا بى كران، از آسمان تا به زمين كار دست حيدر و محور عمود فاطمهست در حقيقت فاطمه فرمان رواى عالم است علت خَلق جهـان بود و نبود فاطمهست نور زهـرا انحـصاراً از خدا نازل شده پس خداى مهربان در تار و پود فاطمهست هستىِ خود را تماماً وقف مسكين كرده بود اين كرامت ذرّهاى از لطف و جود فاطمهست فـاطميه در مـدار آسمان روضه بپاست ذكر تسبيح ملك گفت و شنود فاطمهست اين دمِ آخر مرتب از على « رو» میگرفت علت اين ماجـرا روى كـبود فاطمهست
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بـرپـا شـده بـسـاط عـزای طهـور تو بـاران نـشـسـته کنج نگـاه نـمـور تو ای شاخۀ شکسته و طـوبای سوخـته موسی نشسته فیض بگیرد ز طور تو خورشید پشت ابر، تو را گریه میکند وقتی که زیر پـوشیهها رفت نور تو آئـیـنــه تـرک تـرک روی طـاقــچـه تصویری است از وجنات غرور تو گندم نه! غصه در دل دستاس ریختی این روزها که او شده سنگ صبور تو بانو مرو! بمان که مسیحای خانهات دارد حـیـات از نفـحـات حـضور تو قـطعاً دوباره قلب عـلی گرم میشود بـا گـرمـی دوبـارۀ قـلـب تــنـور تـو درکوچه از جبین؛ عرق شرم پاک کرد دست طـنـاب بـسـتـۀ مـرد غـیور تو سادات واژه ها! همه دق مرگ میشوند هنگـام شعر کوچه و شرح عبور تو
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا شـهـيد اول راه ولايـت شـد پـسـر آنـجـا شكايت دارم از دل سنگی ديوار بيش از در ولی آسيب اصلي را رسانده ميخ در آنجا اگر چه روز روشن بود هتك حرمت آنها نـمیدانم چـرا افـتاده پشت در قـمر آنجا برای چيدن گل يك نفر كافی ست در واقع گلي چيده شده با دستهای چل نفر آنجا گذشتم ديگر از آنچه كه آنجا اتفاق افتاد غزل تنها رها كرده مرا با چشم تر آنجا كشيده ميشود روضه ميان كوچه بعد از اين مغـيره آمد و قـنفـذ به پا كردند شر آنجا چهل تن وحشي نامرد يك سو فاطمه يك سو شده با دست زهرا از علی رفع خطر آنجا ولي دستش دگر از كار افتاده پس از كوچه شكسته غير پهلويش يقين از او كمر آنجا نبود آنجا اگر زهرا نبود امروز اسلامی برای اصل دين با جان شده زهرا سپر آنجا
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
مبین ز فاطمیه شورشی در عالم نیست به روضه راه ندارد دلی که محرم نیست اگـر مـصائـب زهــرا نـبـود مـیگـفـتـم غـمی عـظـیـمتر از مـاتم مـحـرّم نیست دوباره سفرهٔ اشک و به لطف صاحب عزا برای اهل مصیبت غذا و نان کم نیست هزار شکر که در روضهٔ خصوصی تو نشـستهایم و به تن جز لباس ماتم نیست دلم به لطف تو پیـوند خورده با روضه مرا بیخش که این رشته گاه محکم نیست مگر تو گریه کنی زخم دست و پهلو را به درد فاطمه جز گریۀ تو مرهم نیست بـیا بگـو که نـیـفـتـاد بـین کـوچۀ تـنـگ بیا بگو که رخش نیلی و قدش خم نیست
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
یک تنه دارم درین غوغا هوایت غم نخور سخت دلتنگم برای خـندههایت غم نخور من به دستور پیـمبـر در دفاع از رهبرم در دل آتش شدم مشکل گشایت غم نخور نذر یک موی تو کردم محسنم را یا علی مجتبی؛ زینب؛ حسینم هم فدایت غم نخور حال و روزت قاتل زهرا شده مسمار نه با تنی مجروح میافتم به پایت غم نخور جای قومی که تو را بر حیلۀ شیطان فروخت در میان قلب زهرا هست جایت غم نخور دادهام در کوچـههـا من کارها یـاد حـسن میشود او در نبود من عصایت غم نخور خـم به ابرویت نیاور در شب تدفـین من زیر تابـوت من ای شاه ولایت غم نخور
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد نه آسیه، نه حوّا و نه مریم؛ تا قیامت هم کسی هم رتبۀ صدیـقـۀ کـبرا نخواهد شد تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو به غیر از تو کسی تأویل اعطینا نخواهد شد فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند: رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه زمین روشن بدون زهرۀ زهرا نخواهد شد تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب تو که باشی جهان مقهور ظلمتها نخواهد شد « بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر « یا فاطر» که «یافاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد خداوند آفرید او را برای تو که میدانست کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد علی گفتم که نام دیگر زهرای مرضیه ست علی که شعرمن بی نام او زیبا نخواهد شد علی که خالقـش بوده ثناگویش یقـیناً پس مدیح گوشه چشمش هم به شعرم جا نخواهد شد علی که نام او رمز ورود در سماوات است بدون نام او درهای جـنّت وا نخواهد شد دم من حیدر است و بازدم زهراست دم به دم بدون عشق شان امروز من فردا نخواهد شد به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشیم این است که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
تا توان داری گدای حضرت صدیقه باش بیمحابا! مبتلای حضرت صدیقه باش افضل الأعمال عالم؛ مدح این بانو بود تا نفس داری ندای حضرت صدیقه باش سعی کن تا محـرم کاشانۀ زهـرا شوی مثل سلمان؛ آشنای حضرت صدیقه باش بین این خانه اگر کوچک شوی عزت دهند با صلابت خاک پای حضرت صدیقه باش مادریها میکند هر روز و شب بر شیعیان لااقل از بچههای حضرت صدیقه باش گریه کن در روضههای سخت و جانفرسای او با همین اشکت شفای حضرت صدیقه باش بر حسینیهای عـالم لطف بیپایان کند پس غلام سر جدای حضرت صدیقه باش
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت ابر بیلطف قنوتش برکت بارش نداشت ظاهراً گـردانده زهـرا دسـتۀ دستاس را باطناً دور فلک بیاذن او گردش نداشت نیمِ عمرش با نبی بودهست، نیمی با وصی از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت بینشانی خود نشان اعتراض فاطمهست مدفنش مخفی نمیمانده اگر رنجش نداشت رنج او را روز اگر میدید میشد شام تار لحظهای بعد از پدر ریحانه آرامش نداشت هر کجا که کـوچۀ بـاریک دیدم گـفـتهام کاش که شهر مدینه یاغی سرکش نداشت شانه بر گیسوی طفلان پریشان میکشید دست اگر بالا میآمد، دست اگر لرزش نداشت رفت یکبار از علی خواهش کند، تابوت خواست در تمام عمر کوتاهش جز این خواهش نداشت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
وصفِ آنکَس که نگُنجد به دهان فاطمه است مدحِ آن زن که خُدا کرده بیان فاطمه است روزِ مَحشر که خَلائِق همه حِیران هستند آنکه بَر ماست فقط دل نگران فاطمه است فاطمه روحِ صَلات است خُـدا میداند اَشهَدُ اَنَّ عَلی؛ هم به اذان فاطمه است چهارده قرن سَرِ حرفِ خودش مانده هنوز مَردتر از همه مَردانِ جهان فاطمه است دستش اُفتاد ولی دستِ عـلی بالا رفت یارِ حیدر به همان قَدِّ کمان فاطمه است این حُـسـینی شُدنِ ما نـظـرِ زهرا بود دوستدارِ همۀ سیـنه زنان فاطمه است مـادرانِ شُـهـدا فَـخـر بـه عـالـم دارنـد مادرِ هر گُلِ بی نام و نشان فاطمه است پَـرورش یافـتۀ دامَـنَـش آئـیـنـۀ اوست زینبِ فاطمه، اِنگار هَمان فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
خوش آن سری که رود زیر منّت زهرا بد آن دلی که نشد جای حضرت زهرا برای اینکه بهشتی شود کسی کافیست به قـدر یک سر سـوزن محـبّت زهـرا اگـر چـه نـوکـر خـوبـی نـبـوده ام امـا عـلی خـریـد مـرا هم به حـرمت زهرا بـــرای آمــدن تــکــســوار آل عــلــی قـسم دهـید خـدا را به عـصمت زهـرا هـزار مرتبه شکرش که از ازل ما را سـرشـته است خـداونـد رعـیت زهـرا فـقط به خاطـر الطاف مـادریاش بود اگر که شامـل ما گـشت رحـمت زهرا رواست اینکه بـسوزد در آتش محـشر کـسـی که هـیـچ نـدارد مــودّت زهــرا قسم به نون و قـلـم مرسلی نشد مرسل مگر به لـطـف عـلـی و عـنایت زهـرا بدون شک بغل مصطفی علی میمُرد اگـر نـبـود سـخـن از رسـالـت زهــرا برای غـربت و مظـلـومی امیر عـرب بـریـز اشـک غـریـبـی به نـیّـت زهـرا کــنـار در اسـدالله را زمــیـن انـداخـت همینکه خورد به دیوار صورت زهرا کشید آه جگـر سوزی از جگـر حـیدر فـتـاد تـا نـظـرش بـر جـراحـت زهـرا میان آن همه جنجال و کـشـمکش آخر خـریـد جـان عـلـی را شـهـادت زهـرا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیـده آن گـاه که با اشک مـلاقـات کند رزق گـریه طلب از مـادر سادات کند گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند روز محشر که همه دیده گریان دارند نـوکـر فـاطـمه آن روز مـبـاهـات کند میزنـد از قـفـس عـالم خـاکی بیـرون هرکه با سیـنه زنی سیـر سماوات کند یا علی گـفـتم و با منکر زهـرا گـفـتم: بـرود تـوبـه کـند تـرک عـبـادات کـند این چه سریست که در بضعة منّی جاریست که جهان حیرت از این کشف و کرامات کند وصف نور تو نه در حدّ زبان بشر است که خـدای تو فـقـط قـدر تو اثـبات کند آه و افسوس که این قوم نشد بعد رسول حرمت اشک تو را خوب مراعات کند زخم پهلوی تو با قلب علی کاری کرد سالها گریه بر این عمق جراحات کند آنکه سیلی به تو زد هیزم دوزخ باشد همه شب تا به سحر گرچه مناجات کند
: امتیاز
|